فرهنگسرا

فرهنگسرا

فرهنگسرا

فرهنگسرا

دانلود مقالات و پایان نامه های معماری

خوش آمدید
تبلیغات
اخبار:
نویسندگان
برچسب ها :

طراحی فرهنگسرا

,
فرهنگسرا

تحولات گوناگون در تاريخ هر مرز و بومي جداي از همه عوامل دروني و بيروني اش يك واقعيت غير قابل انكار بوده است. عرصه هاي گوناگون اجتماعي، تاريخي، فرهنگي و ... شاهد اين دگرگوني

با درجات مختلف بوده اند.

يك روز در جامعه اي ورود صنعت و ماشين منشا اين تحولات بوده و روزگاري شرايط خاص منطقه اي چنين نقشي را ايفا كره است. شهرها و روستاهاي مختلف سرزمين عزيزمان ايران، سرد و

گرم بسيار چشيده اند و تغييرات بسياري را تجربه كرده اند. با پيشرفت علم، فن آوري ارتباطات و ... روز به روز تحولات، گسترده تر شده اند و آثار آنها گريز ناپذير تر نموده اند. چنين تحولات،

علتها، چگونگي و تبعات آن بخشي است كه شايد راهكارهاي مناسبي براي دستيابي به يك هدف مشخص در هر زمينه فعاليتي باشد.

ساختار معماري هر منطقه اي هم روند فوق الذكر را داشته است و كما بيش تحولات و دگرگوني هايش منطبق بر مدعاي اخير است. با يك نگاه گذرا اما پر دقت مي توان دريافت كه بافتهاي شهري و

اجتماعي شهرهاي ايران و به خصوص منطقه فوق ، دستخوش بسياري از اتفاقات به طور خواسته و يا ناخواسته و مثبت يا منفي گشته اند. سنت، مردم، اعتقادات، اقليم، امكانات و ... در طول

دورانهاي مختلف گذشته چهره يك شهر يكدست، متمركز را تصوير كرده است. كه در سايه تمامي همان عوامل بر شمرده شده پاسخگوي تمام جوانب يا لااقل بخش عمده اي از نيازهاي زمان خود بوده

است.

به عنوان مثال سلسله مراتب دسترسي بر اساس مركزيت اماكن عمومي مثل بازار،مسجد جامع، حسينيه ها و حمام و ... شكل گرفته بود و در نهايت به كوچه ها و در بندها و هشتي و حياط و اتاقها

منتهي مي شد، راهكاري بود براي پاسخگويي به تمامي نيازهاي فوق.

اقليم سرد بواسطه سازوكارهاي انديشيده شده توسط معماران و استفاده از مصالح بوم آور، رام گشته بود. مسائل اعتقادي و فرهنگي نيز چه در مقياس بزرگ شهري (مساجد و ...) و چه در مقياس

مسكن شخصي (اندروني و بيروني و ...) به شكل مطلوبي پاسخ داده شده بود براي هر پرسش، پاسخ برازنده تراشيده شده بود در هر زمان براي هر سوالي، جوابي در خور (يا لا اقل قابل قبول)

انديشيده مي شد كه خود پيوستگي دورانها و تحولات آن مورد را رقم مي زد. اين راهكارها و تفكرات پاسخگو را شايد بتوان در زمره پيشرو ترين هاي آن دوران قلمداد كرد. اما بنا به دلائل مختلف (

انقلاب صنعتي و پس از آن عدم كفايت حكام زمان و ...) دوران شكوفايي در تمام عرصه ها به نوعي از دست اين قوم گسيخته شد و به تبع آن مانند مسابقه دوئي كه هميشه چشم ديگران به ما كه در

جلو بوديم دوخته شده بود. حالا چشم به ساق پيشرو سبقت گرفته داريم.

به اين ترتيب ابتكار عمل و انديشه به لحاظ عقب افتادگي ناخواسته از دستمان خارج شده و روز به روز شاهد تغييرات تحولاتي بوديم كه به علت وجود انديشه ها و كارهاي نوي ديگران ما را نيز تحت

تاثير قرار مي داد. اما از آنجا كه تحولات پي در پي و رشد پوياي همه جانبه افكار، انديشه ها، فن اوري و ... يكي از اصول هميشگي دورانها بوده است، بي ترديد هر مملكت و قومي كه به هر علتي

نتواند رشد قابل توجه در زمينه اي مختلف داشته باشد نمي تواند تعيين كننده و تاثير گذار باشد. به عبارتي همزمان باافول تدريجي همه جانبه تواناييها در سرزمين ما و رشد و توسعه جوامع ديگر به

خصوص مغرب زمين، تمام فعاليتها و روابط به طور اعم و فرهنگ و هنر به طور اخص تحت تاثير اين موج ايجاد شده قرار گرفت. به طوري كه با گذشت هرروز، ماه و سال، شاهد كمرنگ شدن

اصالتهاو هويتهاي خويش بوديم. علت نيز كاملا مشخص است، وقتي توان و مايه اصلي به هر علت و دليلي وجود نداشته باشد توانايي مقابله با مايه ها و حرفها و توانهاي شايد بد، اما انديشيده شده نيز

نخواهد بود. مانند بسياري از ورزشها ما نيز در اين شرايط حالت دفاع آن هم از نوع بدش را داشتيم، دفاع بازي كه هر بار بازتر و بازتر مي شد.

بعضا هم اگر مقابله اي مي كرديم كه يا شايد قدرتمان كمتر بوده و شايد چون انديشه خاصي نداشتيم بزودي زود از صحنه خارج شديم به اين شكل در بسياري از زمينه ها ما مصرف كننده توليدات و

ابتكارات ديگران شديم. تجربه و تحقيق نشان داده است كه در طي اين روند خواسته يا ناخواسته ملتهايي از نوع و درجه ملت ما هر جا كه انديشه ها و فكر برتر و طبيعتا عمل مناسب تر در آستين

داشته اند موفق بوده اند. يعني هر جا كه صرفا مصرف كننده بدون تفكر نبوده ايم و در همان زمينه وارداتي انديشه را نيز بكار گرفته ايم، نسبتا موفق بوده ايم چنين جرياني در باب فرهنگ و معني به

ويژه در چند سال اخير بعد از انقلاب اسلامي در كشور خودمان به شكل زاينده اي ديده مي شود. براي مثال درست است كه سينما و فيلم يك مقوله كاملا بيگانه با فرهنگ ماست و ما مبتكر آن نبوده ايم

اما با مختصري انديشه و كار عاقلانه توانسته ايم در سالهاي گذشته (صرف نظر از سالهاي قبل از انقلاب كه خود بافته بوديم) حرفهاي بسياري براي گفتن داشته باشيم و سينمايي را تحت عنوان «

سينماي ايران» در دنيا مطرح كنيم. باشد كه در كليه زمينه هاي فرهنگ ، هنر و .. به جايگاه واقعي خود دست يابيم .

 

 
فرهنگسرا Cultural Center

فرهنگ معماري مدرن به طور سيستماتيك، فضاهاي شهري سنتي مانند خيابان و ميدان را از شهرها حذف كرد و با تفكيك كار بريها بر اساس عملكرد آنها براي هر يك ، يك مجموعه  يا ساختمانهاي

اختصاصي در نظر گرفت. بدين ترتيب، فروشگاههاي كنار خيابانها به فروشگاههاي بزرگ و مراكز خريد، دفاتر قديمي به مجموعه هاي اداري، تماشاخانه ها و گالريها به مجموعه هاي عظيم فرهنگي

نقل مكان كردند. اين نگرش يك بعدي به پاسخگويي به نيازها موجب شد ابنيه مدرن به محفظه هايي براي تعدادي كاربري مشخص از قبيل كتابخانه ، سينما، تئاتر، موزه، گالري و ... تبديل شوند.

اما در سه دهه پاياني قرن بيستم توجه جهانيان به اين واقعيت معطوف شد كه ارتباطات اجتماعي پيچيده اي كه به طور ضمني در بهره وري از كاربريهاي شهري شكل مي گيرند و موجب جاري و

تپيده شدن زندگي شهري مي شوند. به مراتب مهم تر از پاسخگويي صرف به نيازي مشخص به صورت مستقيم و صريح است. تحقيقات بسيار دهه هاي 70 و 80 نشان دادند كه كاربريهاي مهم

فرهنگي اعم از سينما، تئاتر، موزه، اپرا و ... همه درگير بحران اند و نمي توانند مخارج خود را تامين كنند. و علت اصلي اين بحران بي روح بودن و تخصصي بودن بيش از حد اين فضاهاست. اين

تحقيقات نشان دادند كه ايجاد امكانات پيشرفته علمي و تكنولوژي براي پاسخگويي به نياز مردم كافي نيست.

تئوريهاي جديد موزه سازي، كه به ايجاد تغييرات در موزه هاي مهمي چون لوور انجاميد، حاصل تجديد نظر در نگرشهاي رايج نسبت به اين نوع فضاها بودند و در عمل اثبات كردند كه تلفيق

كاربريهاي تخصصي با كاربريهاي جذاب عادي مي تواند در موفقيت يك موزه نقش مهمي ايفا كند.

هم اينك ديگر موزه هاي جديد خواه علمي ، خواه هنري ديگر مكانهايي نيستند كه فقط افراد علاقه مند با اهداف مشخصي به آنها رجوع مي كنند. بلكه فضاهايي براي گذران اوقات فراغت كه در عين

حال آشنايي با اهداف مشخصي به آنها رجوع ميكنند. بلكه فضاهايي براي گذران اوقات فراغت اند كه در عين حال آشنايي مردم را با مضامين حدي و اصلي نيز امكان پذير مي كنند. درواقع، امروزه

تمايل پذيرفته شده در هم آميختن فعاليتهاي فرهنگي و علمي با تفريح، سرگرمي و برخوردهاي اجتماعي است. موزه هاي علمي گالريهاي نقاشي، نمايشگاهها و لابراتوارها، بيش از آنكه به ارائه نمونه

هاي اصل و آزمايشهاي علمي دقيق مورد توجه متخصصان بپردازند. به طور عمده به برنامه هاي آموزشي ـ تفريحي، شبيه سازيهاي بازي گونه، به نمايش گذاردن ماكتها و نمونه هاي بدلي فراوان،

متنوع و سرگرم كننده، اختصاص يافته اند از معروفترين اين نوع مراكز فرهنگي، مركز ژرژپمپيدو و مجموعه فرهنگي دلاويلت است.

چنين بينشي با شرايط جديد پيشرفت علم و تكنولوژي و تنوع و تغييرات سريع در زمينه هاي هنري مطابقت دارد. چرا كه معلومات عمومي علمي يك فرد تحصيلكرده ـ حتي اروپايي ـ عمدتا مربوط به

كشفيات و اختراعات قرن نوزده  است و كمتر كسي از آخرين پيشرفتهاي علم نجوم، فيزيك، رياضيات و ... خبر دارد. فرهنگسراها از اولين نمونه هاي فضاهاي فرهنگي هوشمند براي پاسخگويي به

اين شرايط جديد به شمار مي روند.

فرهنگسرا به عبارتي فضاي واقعي محصور شهري است كه در درون آن كاربريهاي بسيار متنوع و غير همجنس تجاري، فرهنگي، آموزشي، نمايشي و ... در كنار هم قرار مي گيرند؛ محل گذران

اوقات فراغت و محل برخوردهاي اجتماعي و معاشرتهاست، مكاني است براي شركت مردم در توليد فرهنگ، و سرانجام جايي است كه در آن بين شهر و شهروند رابطه اي متقابل و پويا ايجاد مي

شود.

و به همين دليل بر ديگر كاربريهاي تك منظوره و كمابيش منفعل مانند موزه و گالري سنتي برتري دارد. استقبال وسيع ايران به صورت مختص تهران از فرهنگسراها، كه با تاخير زياد نسبت به ديگر

كشورها ولي با سرعت چشمگير ساخته شده اند، حاكي از موفقيت آنها در پاسخگويي به نيازي عيني است. ظاهرا آنها اگر چه از نمونه هاي غربي اقتباس شده اند. كاملا با فرهنگ و روحيه ايراني

تطابق دارند. پيشينه فضاهاي شهري در ايران حاكي از آن است كه ايرانيان بسيار پيش از اروپاييها به محاسن  تلفيق كاربريهاي گوناگون در قالب مجموعه اي واحد پي برده اند. كتابخانه ، مساجد،

مدارس، بازار حسينيه ها و تكايا همواره به عنوان اندامهاي يك ارگانيزم واحد به هم مربوط بوده اند و كاربريهاي عمومي شهر نه به صورت ساختمانهاي مجزاي قرار گرفته در فضاهاي «بيروني»

ميدان و خيابان كه اجزا و درونهاي مجموعه اي بزرگ به شمار مي آمده اند.[1]

 
پيشينه مراكز فرهنگي

اگر بخواهيم به طور كل به موضوع فرهنگ نگرشي داشته باشيم، شايد بتوان نخستين مساجد، حسينيه ها و ميدان ها را به عنوان فرهنگسرا و فرهنگستان هاي اوليه ناميد. مراكز محله و فضاهاي

مذهبي خود به عنوان مكاني در جهت رشد و توسعه ي مذهب و فرهنگ، نقش موثري داشته اند. در اين خصوص احداث ساختمان تكيه ي دولت كه به دستور ناصر الدين شاه در سمت جنوب تالار

الماس در سال 1285 هـ.ق آغاز شد را مي توان اولين بناي مذهبي و به نوعي فرهنگي در ايران است كه تحت تاثير آمفي تئاتر فرهنگي بنيان نهاده شد. قرار داشتن غرفه هاي خواص جهت تماشاي

مراسم در اطراف صحنه وشكل مدور گونه تكيه دولت، درمعماري سنتي ايران سابقه نداشته و اين نوع طراحي به سالن هاي اجراي نمايش و اپرا در فرانسه نظير سالن اپراي پليتر و سالن خانه ي

اپراي پاريس شباهت زيادي دارد. در اين تكيه محل نمايش و اجراي مراسم در فضاي مياني بنا بوده كه حضار و تماشاچيان در گرداگرد سكوي وسط و افراد مشخص در غرفه هاي  داخل بنا مراسم

را تماشا مي كردند. حضور زنان با چادرهاي سياه و روبنده و اجراي مراسم رژه توسط موزيكچيان ملبس به يونيفرم هاي فرنگي و در حال نواختن ادوات موسيقي غربي، همانند طرح خود بنا

همجواري سنت و تجدد در يك زمان و مكان را به نمايش مي گذارد. به مرور زمان، فكر جدا كردن عملكردها مد نظر قرار گرفت و فضاهاي فرهنگي ـ آموزشي در مجموعه هايي جدا از هم تعريف شد.

به طور كلي ميتوان گفت كه فرهنگستان به عنوان يكي از پيامدهاي قرن سيزدهم، در طي دوران هاي مختلف، به عنوان يك فضاي زير بنايي در اشاعه ي فرهنگ ايران فعاليت مي نمود.

فعاليت هاي فرهنگي و هنري در دوره ي پهلوي اول ، بعد تازه اي به خود گرفت. آنچه قبل از آن و در دوره ي قاجار به عنوان فعاليتهاي هنري و يا فرهنگي انجام مي گرفت، هيچ گاه در يك قالب

منسجم سيستماتيك دنبال نشد و اصولا فعاليتي كلاسيك و وسيع در نقش يك تشكيلات فرهنگي و هنري به وقوع نپيوست؛ تلاش هايي كه انجام گرفت، تنها در چندين شخصيت و از جمله كمال الملك

خلاصه مي شد و تمامي آنچه به عنوان ميراث فرهنگي اتلاق مي شد، آن بود كه بين توده ي مردم و تماماً به شيوه ي سنتي ، محلي، سينه به سينه و منحصرا از استاد به شاگرد منتقل مي شد.

نخستين اقدامات به شيوه ي جديد، در دوره ي معاصر، در زمان پهلوي اول به تاثير از فرنگ انجام پذيرفت. اولين فرهنگستان در زمان كابينة فروغي تشكيل شد و فعاليت هايي در زمينة ايجاد واژه اي

جديد مورد احتياج در زبان فارسي و تبديل بعضي لغات بيگانه و عبري به زبان فارسي انجام گرديد. اولين موزه هنرهاي زيبا در سال 1309 براي پيشرفت و رواج هنرهاي زيباي ايران آغاز به كار

نمود وهمزمان با آن ، هنرستان صنايع قديمه نيز افتتاح شد و گروهي از هنرمندان برجسته ايراني براي ترويج و پرورش هنرهاي زيباي باستاني دعوت شدند؛ كه اين هنرستان در رشته هاي مختلف

هنرهاي سنتي، دستي و قديمي ايران، خدماتي ارزنده در زنده نمودن و بازسازي اين هنرهاي فراموش شده انجام داد. فعاليت موزه ايران باستان نيز در سال 1315 هـ. ش آغاز شد و اين موزه در

بخش هاي مختلف (دوران پيش از تاريخ، دوران هاي تاريخي پيش از اسلام، دوره هاي اسلامي، سكه ها و مهره ها و ...) فعاليت خود را شروع نمود.

اين روند ادامه پيدا كرد و به مرور زمان در تمامي نقاط كشور، كتابخانه ها، فرهنگسراها، موزه ها و مكان هايي از اين قبيل تاسيس شدند.

البته آنچه امروزه از يك مركز فرهنگي ـ هنري انتظار داريم، بسيار فراتر از آن چيزي است كه در چند دهه اخير از آن انتظار مي رفت. در آن زمان، مركز فرهنگي، فضايي براي نمايش آثار خلق

شده بود، ولي امروزه بسياري از فعاليتهاي جنبي از قبيل نمايشگاه هاي موقتي، همايش ها، پايگاه هاي اطلاع رساني و ... دركنار آن اضافه شده اند، چرا كه جهان امروز، جهان ارتباطات است و

براي آگاهي از موقعيت خود ضروري است علاوه بر شناسايي دقيق فرهنگ ملي،از ساير رخدادهاي فرهنگي دنيا نيز آگاه بود. اين مراكز با ارزش ترين و پر ثبات ترين عناصر زير بناي ملي در هر

كشور محسوب مي شوند كه بيشترين دانش هاي بالقوه از طريق آنها جمع آوري و ذخيره شده و سپس بازتاب مي يابد.[2]

 
اهميت تاسيسات فرهنگي ـ اجتماعي

رشد شهر نشيني و گذران اوقات فراغت در مناطق شهري امروزه يكي از مباحث پر اهميت در جامعه شناسي شهري و بطور كلي علم جامعه شناسي است. اثر پذيري روابط اجتماعي و بروز

ناهنجاريها در محيط هاي پر جمعيت و به دور از نظارت هاي اجتماعي از ويژگي هاي نقاط شهري است. افزايش آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي نظير جرم و جنايت، سرقت و خودكشي، طلاق، عقب

ماندگي فرهنگي و امثال آن روابط مستقيمي با وضعيت هاي نهادي موجود هر جامعه دارد و محروميت از برخي تاسيسات اجتماعي ـ فرهنگي و يا كمبود هاي موجود در اين زمينه خود مهيا گر سوق

طبقات سني، خاصه نوجوانان و جوانان به كج رويهاي اجتماعي در محيط هاي شهري است در اين خصوص تامين مراكز گذران اوقات فراغت جهت تمامي گروههاي سني و اقشار مختلف بصوري

سازنده و مفرح، مانند توسعه مراكز تفريح كودكان و نوجوانان، احداث سالنهاي نمايش و سينماها، كتابخانه هاي عمومي در مراكز شهري و مراكز نواحي، كلوپ هاي تفريحات سالم، مراكز ورزشي و

پاركها، شهر بازي و فرهنگ سراها جهت پر كردن اوقات فراغت و بيكاري جوانان و نوجوانان و افراد ميانسال خانوارهاي شهري از اهميت بسيار زيادي برخوردار ميباشد.

 
ضرورت مجموعه هاي فرهنگي

افزايش جمعيت و رشد و توسعه شهر نشيني طي دهه آينده نيازهاي جديدي را جهت گذران اوقات فراغت و ارتقاء كيفي نيازمنديهاي اجتماعي ساكنان شهر ايجاب مي نمايد و از اينرو با توجه به :

1ـ رشد اجتماعي ـ اقتصادي شهر تحت تاثير برنامه هاي منطقه اي و ملي

2ـ رشد فرهنگي جامعه شهري تحت تاثير روز افزون فرهنگ و آموزش و آشنايي با شيوه زندگي جديد از طريق وسائل ارتباط جمعي

3ـ تاثير متقابل رفتار  اجتماعي گروههاي تحصيل كرده در ساير گروههاي اجتماع شهر

4ـ ارتقاء سطح در آمد و سهولت برخورداري از اوقات فراغت جهت گروههاي مختلف اجتماعي

5ـ چاره جويي جامعه شهري  جهت حل معضلات آسيب هاي اجتماعي خاصه در بين جوانان و نوجوانان

6ـ  توسعه وسايل ارتباط جمعي در سطح ملي، افزايش ميزان چاپ نشريات و مجلات و كتب و فيلم و نوار لزوم بوجود آمدن مكاني جهت پاسخگويي موارد فوق مشهود مي باشد.

 
تقسيم بندي فضاهاي فرهنگي شهر

با توجه به نوع استفاده از فضاهاي فرهنگي مختلف از چند جهت مي توان آنها را دسته بندي و طبقه بندي  نمود كه بتواند جهت دستيابي به اهداف خاص ما را ياري دهد حاكميت فضاي شهري و

ترافيك آن در شهر سبب شده است كه فضاهاي خدماتي مورد نياز در شهرها به محله اي، منطقه اي و شهري تقسيم شوند بنابراين فضاهاي فرهنگي نيز كه جزو خدمات شهري و فضاهاي شهري

عصر جديد مي باشند اين تقسيم بندي را به خود مي گيرند. حال به ويژگي هاي اين فضاها مي پردازيم:
الف ) فضاهاي فرهنگي محله اي

ـ فضاهايي كه در مقياس محله اي عمل مي كنند و خدمات مورد نياز اقشار مختلف همان محله را تامين مي كند.

ـ استفاده از اين فضاها باعث مي شود تا افراد هر محله براي نيازهاي فرهنگي كه هر روز با آن در ارتباط هستند احتياج به طي مسير طولاني و رسيدن به مركز شهر را نداشته باشند كه علاوه بر

صرف وقت وهزينه بر ترافيك شهر نيز افزوده شود.

ـ وجود خدمات فرهنگي محله اي سبب مي شود كه هر محله با خصوصيات خاص خود تعريف شود و بنا به خصوصيات و ويژگي هاي خود خدمات ارائه نمايد كه سبب ايجاد تنوع در نحوه خدمات

رساني محله ها مي شود.

 
ب ) فضاهاي فرهنگي منطقه اي

از فضاي خصوصي محلات كه مي گذري، هر چند محله در شهر ايجاد يك منطقه را مي نمايد كه اين مناطق ممكن است توسط يك خيابان اصلي از هم جدا شوند و يا وجود يك فضاي شهري مانند پارك

و يا .... مناطق را از يكديگر جدا نمايد ولي هر منطقه داراي خصوصيات نزديكتر به يكديگر است و د صورت ايجاد فضاهاي فرهنگي منطقه اي، نياز افراد منطقه تا حدود زيادي تأمين مي شود اين

فضاها داراي خصوصيات زير نيز مي باشند:

ـ اولين خصوصيات فضاهاي فرهنگي منطقه اي اين است كه براي رسيدن به آن لازم به رفتن به مركز شهر و افزودن به ترافيك شهري نيست.

ـ چه بصورت پياده و چه سواره فاصله چندان زيادي را طي نخواهند كرد.

ـ خانواده ها با شناختي كه از اين مراكز در منطقه خود دارند اجازه استفاده فرزندان خود را از اين محل مي دهند. اين فضاها مي توانند شامل كاربريهاي ذيل باشند:

q كتابخانه نوجوانان و جوانان

q نمايشگاههاي آثار

q  فضاهاي بازيهاي كامپيوتري و امثالهم

q  و بسياري از فضاهاي ديگر

 
ج ) فضاهاي فرهنگي شهري

همانطور كه بسياري از فضاهاي خدماتي ، تفريحي، تجاري، ورزشي، ... داراي ويژگي هاي شهري هستند و مردم از تمام شهر براي استفاده از آن به مركز شهر مي آيند در مورد فضاهاي فرهنگي

نيز فضاهايي هستند كه داراي ويژگي هاي شهري هستند و بايد به آن پرداخت.

ذكر اين نكته ضروري است كه اين تقسيم بندي براي كلان شهرها كه جمعيت آنها بيش از يك ميليون نفر است ممكن است تا حدودي تغيير كند ولي اين تقسيم بندي براي شهرهاي بين 20 هزار تا 500

هزار نفر مي تواند جوابگو باشد.

q فضاهايي هستند كه تمام مردم شهر براي استفاده از آن به قسمت مركزي شهر مي آيند.

q مورد نياز تمام مردم شهر مي باشد و ايجاد آن در هر محله يا منطقه معقول بنظر نمي رسد.

q يا جمعيت پشتيبان خود را در محلات و مناطق ندارد و يا از نظر اقتصادي ايجاد چند فضاي يكسان بصرفه اقتصادي نيست و با بودجه هاي شهري مطابقت نمي كند. از فضاهاي فرهنگي مي توان

كتابخانه مركزي، آمفي تئاترها، سينماها، مركز كتاب، ... اسم برد.

 
د ) فضاهاي فرهنگي فرا شهري

فضاهاي فرهنگي فراشهري فضاهايي هستند كه بيشترين مراجعه آنرا كساني تشكيل مي دهند كه از ساكنين شهر نمي باشند يا جزو مسافرين شهر هستند كه به اين شهر وارد مي شوند و توريست شهر

و يا اينكه مسافرين كه از اين شهر عبور مي كنند، ياكسانيكه براي استفاده خاص از اين فضا به اين شهر آمده اند. مانند فضاهاي خاص تاريخي كه براي ديدن آن مسافرين به آنجا مي آيند. يا كتابخانه

هاي خاص و پژوهشي كه پژوهشگران و دانش جويان براي استفاده از كتب آن (كه امكان دارد در ديگر شهرها نباشد) به اين مكانها مي آيند. موزه ها و نمايشگاهها و گالريها نيز از اين دسته مي توانند

ذكر شوند.

با توجه به موارد فوق و امكانات موجود در شهر اين مجموعه جزء فضاهاي فرهنگي شهري مي باشد.



نظرات

برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







مطالب مرتبط
پنل کاربری
نام کاربری
رمز عبور
عضویت سریع
نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
درباره ی سایت
بزرگ ترین وب سایت تخصصی ارایه دهنده مطالب و فایل های معماری این سایت تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد .